درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه پنجاه و چهارم 19 10 1403)
موضوع: دفاع حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه از امامت و خلافت الهی خود
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله در خدمت دوستان هستیم
پرسش:
امام وقتی که کودک است و دارای توانایی و قدرت نیست چطور می گویید امام حق حکومت دارد؟
پاسخ:
کسانی که می گویند چطور این ها در کودکی به امامت رسیدند در حقیقت قرآن را دارند انکار می کنند.
(يا يحْيى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَينَاهُ الْحُكْمَ صَبِيا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِي الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيا)
ای يحيی! کتاب (خدا) را با قوت بگير! و ما فرمان نبوت (و عقل کافی) در کودکی به او داديم! (ناگهان عيسی زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده خدايم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پيامبر قرار داده است!
سوره مریم (19): آیات 12 و 30
پرسش:
آن مربوط به بعد از بلوغ است.
پاسخ:
به هیچ وجه بعد از بلوغ نیست (يا يحْيى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَينَاهُ الْحُكْمَ صَبِيا)، در آیه حکم دارد، یکی از معانی حکم یعنی حکومت. سه آیه در قرآن کاملاً مشخص است.
امام جواد (سلام الله علیه) هم به همین آیات استناد می کند وقتی تعدادی از اهل سنت به مأمون اعتراض می کنند چرا دخترت را به چنین فردی دادی، مأمون -قریب به این مضمون- می گوید خبر دارم وضع شان چطور است. این ها از دودمانی هستند که در دوران کودکی خدای عالم این ها را أکمل الناس قرار داده است.
شیعه عقیده اش نسبت به اهل بیت (علیهم السلام)، این است که ائمه امامت و مقامات شان مال اولِ خلقت است.
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِی بُیُوتٍ»
«فِي بُيُوتٍ» مراد از بیوت جسم است.
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»
وقتی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در رحم مادر با حضرت خدیجه حرف می زند امام حسین، امام حسن (علیهما السلام) در رحم مادر با صدیقه طاهره حرف می زنند. حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) در رحم حضرت نرجس خاتون حرف می زند. این ها طبیعی نیست هیچ فرقی نمی کند امام در صلب پدر باشد و در رحم مادر باشد به دنیا آمده باشد یا پنجاه ساله باشد. این ها از نظر کمال کامل هستند، کمال مال روح است مال جسم نیست روح این ها در أکمل مراتب هستند.
از مرحوم علامه طباطبایی صاحب المیزان سوال می کنند که وقتی صلوات می فرستیم آیا این ها برای ائمه مثلاً مقامی ایجاد می کند، یا خدا پاداشی به این ها می دهد، صلوات ما مقام این ها را بالا می برد؟ ایشان می فرمایند خیر، در حقیقت صلوات ما بر این ها به خود ما بر می گردد. -امام هم همچنین تعبیری دارد در نظرات حضرت امام هم دیدم-
«وَ جَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص275
این متن جامعه کبیره است.
مرحوم علامه طباطبایی مثال می زند می گوید یک باغبانی وارد باغ می شود صاحب باغ می آید کسی که از باغ مراقبت می کند چند شاخه گل از باغ می چیند به صاحب باغ می دهد صاحب باغ را خوشحال را می کند. در حقیقت از باغ صاحب باغ گل چید به او داد، ما هم صلوات می فرستیم در حقیقت آن چه که داریم نفس کشیدن ما، وجود ما، کمال وجود ما به برکت اهل بیت است.
«فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص93
المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص568
در عالم، نه تنها ما، بلکه تمام خلائق از ملائکه، انبیاء، اولیاء، جن، انس، حیوانات، نباتات، جمادات همه و همه به برکت و واسطه فیض اهل بیت زنده هستند و وجود دارند و کمال وجود طی می کنند. آن چه که ما صلوات می فرستیم در حقیقت عنایتی است که خدا به واسطه اهل بیت به ما داده و این را مثل یک دسته گلی که مال باغ خودشان است می چینیم به صاحب باغ می دهیم.
از دوستان تقاضا دارم ماه رمضان هم نزدیک است شرح دعای سحر مرحوم امام را از الان شروع به مطالعه کنند یعنی یک دنیا بلکه دنیا نه، یک آخرت معارف در کتاب شرح دعای سحر امام است. من خیلی تأسف می خورم که از مرحوم امام فقط بحث انقلاب، حکومت و سیاسیش را فرا گرفتیم، آن چه که از امام در مسائل سیاسی صادر شد در برابر آن معارف معنوی و ولایی امام ذره ای در برابر اقیانوس است.
حتی مقام معظم رهبری تعبیری دارد قریب به این مضمون می گوید اگر امام توانست حکومت اسلامی را تشکیل بدهد ، همه به برکت آن قدرت معرفتی و ولایی امام بود.
مخصوصاً دعای سحر را خواندید هر روز قبل از این که شروع کنید این فقره را بیشتر بخوانید:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّهَا»
إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص100
بحث علم یک چیز است بحث درک چیز دیگری است.
وقتی در قبرستان راه می رویم مرده ای باشد می ترسیم، وحشت می کنیم می گوییم الان مرده بلند می شود ما را اذیت می کند! حال این که اگر زنده بود نمی ترسیدیم. چون علم به مردن داریم ولی مردن را درک نکردیم؛ ولی آن غسّال چون شبانه روز با این ها است هزار تا جنازه هم این جا باشد ترسی ندارد.
ما این مسائل را می شنویم ولی درک نمی کنیم باید این معارف با روح ما عجین بشود.
«خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ.»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص110، بَابُ الْإِرَادَةِ أَنَّهَا مِنْ صِفَاتِ الْفِعْلِ وَ سَائِرِ صِفَاتِ الْفِعْل، ح4
باید برای ما جا بیافتد خدای عالم همه هستی را با مشیت آفرید، مشیت را مستقیم بنفسه آفرید «خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ.» امام صادق فرمود:
« خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّة»
خداوند مشيّت را به خودش خلق فرمود ، سپس اشياء را به مشيت آفريد.
صدوق، محمد بن علی، (متوفای 381 هـ)، التوحيد، ص 148، باب صفات الذات، تحقیق: حسینی تهرانی، سید هاشم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، قم، 1398 هـ.
این عبارت را شاید سی مورد در کلمات امام در کتاب هایش دیدم.
کتاب دیگر امام چهل حدیث است آن هم غوغا است البته مقداری سنگین است. شرح دعای سحر سبک است کسی که تا سیکل خوانده باشد یا طلبه ای که تا پایه شش و هفت خوانده باشد متوجه می شود. دنیایی از معارف است. بالاترین و مهم ترین کتاب امام مصباح الهدایة است.
بارها گفته ام در تاریخ شیعه، اصحاب ائمه را کار نداریم کسی مثل مصباح الهدایة در رابطه با مقام امام معصوم (علیه السلام) این طور بی پرده مثل مرحوم امام حرف نزده است. هر کدام از آقایان این مطالب را می گفت او را متهم به غلو می کردند فقط یک جمله اش را خدمت تان می گویم مرحوم امام از استادشان مرحوم محمد رضا قمشه ای نقل می کند.
«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»
مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57
هر چه در عالم هستی می بینید همه جلوه حقیقت محمدیه (صلوات الله علیهم أجمعین) است. لذا مقداری دقت کنیم روی فرمایشات امام خیلی کار کنیم.
نکته ای دیگر از امام خدمت آقایان عرض کنم مرحوم امام وقتی که جوانی 21 یا 22 ساله بود با مرحوم آقای انصاری همدانی دیداری داشتند آقای انصاری همدانی یکی از اولیاء خدا بود. ایشان به مرحوم امام نگاه کرده بود و گفته بود آقای سید روح الله شما انقلاب می کنید در ایران حکومت بزرگی تشکیل می دهید و امکانات بزرگی هم به دست می آورید و این حکومت مقدمه ای برای ظهور حضرت مهدی (ارواحنا فداه) می شود.
زمانی که آقای انصاری این جملات را به امام گفته بود، امام 21 یا 22 سال شان بود.
استاد شان مرحوم شاه آبادی هم چند بار به ایشان گفته بود آقا سید روح الله شما در آینده حکومتی تشکیل می دهید که این حکومت مقدمه ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) خواهد شد.
قضیه خواب امام در نجف هم جالب است. این مطلب را آیت الله خزعلی در مسجد اعظم قم شب هفت آیت الله خویی که شاید دو سه هزار نفر جمعیت بود شبستان پر بود، حیاط پر بود، کوچه پشت هم جمعیت بود یعنی این قدر جمعیت آمده بودند خیلی با آب و تاب نقل می کرد. حاج آقا مصطفی چند بار به امام گفته بود یک دوستی دارم ایشان از غیب و آینده و گذشته خبر می دهد، شما دیداری با دوست من داشته باشید، امام فرموده بود مصطفی! بگذار آخوندی مان را بکنیم ما را با دراویش مرتبط نکن!
امام در نجف خواب می بیند از دنیا رفت و وارد قبر شد وقتی ایشان را دفن می کنند یک کلوخی پشت سرش است ایشان را اذیت می کند. وقتی از خواب بیدار می شود تعبیر می کند آخر عمرم است و حتی دستور می دهد مهرش را بسابند تا به دست کسی نیفتد.
می گفت همان روز یا فردایش وقتی حاج آقا مصطفی وارد منزل امام می شود، امام می فرماید مصطفی! آن شخصی که گفتی از غیب و آینده خبر می دهد از ایشان بپرس من چه خوابی دیدم و تعبیرش چه است؟
حاج آقا مصطفی به منزل آقای سید عبدالکریم کشمیری می رود (در بالا سر حرم حضرت معصومه سلام الله علیه دفن است) به ایشان می گوید پدرم گفت چه خواب دیدم و تعبیرش چیست؟ آقای کشمیری می گوید پدرت این خواب را دیده و این تعبیر را هم کرده، تعبیر ایشان نادرست است. تعبیر صحیح این است پدرت به ایران می رود شاه را از ایران بیرون می کند و خودش سلطان می شود! -آقای خزعلی می گفت یعنی ولی فقیه می شود- وقتی حاج آقا مصطفی مطلب را خدمت امام می گوید. امام تکان می خورد عبایش را روی دوشش می اندازد می گوید مصطفی این سید دیدن دارد به دیدن ایشان برویم.
آقای کشمیری این مطلب را به خود من گفت، بعد از آن بلا استثنا هر روز در صحن حضرت امیر چهل تا چهل و پنج دقیقه با امام جلسه داشتیم.
سال 1361 که صدام ایرانی ها را از نجف بیرون کرد آقای کشمیری هم قم آمد، -این را خودم از آقای کشمیری شنیدم اگر جای دیگر هم نقل کرده نمی دانم ولی این سندش از ناحیه بنده است. ایشان گفت حضرت امام دو بار سید حسین پسر حاج آقا مصطفی را فرستاد او نزد من آمد و گفت: جدم می گوید جماران تشریف بیاورید باهم دیداری داشته باشیم.
آقای کشمیری می گوید من گفتم به جدت سلام برسان بگو من مقداری کسالت دارم نمی توانم بیایم. بعد می گوید یک روز در منزل نشسته بودم دیدم یک ماشین بنز ضد گلوله جلوی در ما پارک کرد! دو تا پاسدار با یک فرد قد بلند و هیکلی آمدند گفتند ما را آقای هاشمی رفسنجانی فرستاده تا شما را خدمت امام ببریم!
آقای کشمیری به من گفت: آقای قزوینی! دیدم این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست! اگر نروم به زور من را می برند! لباسم را پوشیدم رفتیم جماران رسیدیم خواستند من را بازدید بدنی کنند گفتم اجازه نمی دهم کسی به من دست بزند من را به زور این جا آوردند اگر نمی خواهید برمی گردم!
آقای انصاری که الان هم در نشر آثار امام است ایشان از آن بالا صدا زد و گفت کارتان نباشد بگذارید ایشان بالا بیاید. این مطلب را آقای صانعی عضو دفتر حضرت امام نقل کرده است ایشان می گفت این همه مراجع و بزرگان خدمت امام آمدند ما ندیدیم به احدی امام به اندازه آقای کشمیری احترام بگذارد. سه بار ایشان خواست بلند شود و برود امام عبایش را گرفت گفت سید چند لحظه دیگر هم با ما باش.
من از ایشان سوال کردم با امام چه صحبت داشتید؟ گفت از همان صحبت هایی که در نجف در حرم حضرت امیر داشتیم و از جمله امام از آینده حکومت از من سوال کرد گفتم بهشتی را می کشند، رجایی را می کشند فلان آقا را می کشند و... -من گفتم امام چه فرمودند؟ ایشان گفتند: امام خم به ابرو نیاوردند.-
آخر از من خواستند دو مرتبه مسجد مقدس جمکران بروم یک دفعه برای آینده جمهوری اسلامی دعا کنم یک دفعه هم برای خانم ایشان که ناراحتی قلبی دارد دعا کنم. گفتم آقای کشمیری! جمکران برای دعا رفتید؟ گفتند بله دوبار جمکران رفتم هم برای آینده جمهوری اسلامی دعا کردم و هم برای همسر امام دعا کردم!
منزل شان در آبشار بود، منزل خیلی مناسبی نبود منزل قدیمی بود. چهار، پنج سال بعد از ظهرها ساعت 3 خدمت ایشان می رفتم صحبت هایی می کردند که در مدارس و کتاب ها از این صحبت ها خبری نیست.
احساس می کردیم این نعمت برای همیشه برای ما هست ولی وقتی از دنیا رفتند (واقعاً عرض می کنم) دیدیم قدر این نعمت ها را ندانستیم. شاید هر یک روزش به اندازه هزار سال حوزه از محضر این بزرگوار استفاده می کردیم. هزار سال هم می ماندیم خبری نبود مطالبی ایشان بیان می کردند و طوری هم بود که خدمت ایشان می رفتیم هر روز تکه ای از زندگی ما را ایشان ورق می زدند. فلان و فلان روز فلان کار را کردید این کارت درست بود و این کارت نا درست بود چند مورد از آینده ایشان برای من گفت بلا استثناء اتفاق افتاد یعنی مواردی بود که بداء هم حاصل نشد. آقای کشمیری و بزرگواران دیگر نعمتی بودند که این نعمت ها را از دست دادیم.
البته افراد را بد قبول می کرد به من می گفت آقای بهجت منزل من آمده بود به من گفت آقای کشمیری می خواهی سالم بمانی کسی را قبول نکن پیش تو بیاید حتی منِ بهجت هم آمدم برای من در باز نکن!
یکی، دو ماه بعد از او حاج احمد آقا قم آمد نزدیک ورزشگاه تختی منزل دو طبقه برای شان گرفتند تا آخر عمرشان همان جا زندگی می کردند.
به هر حال یکی از نکاتی که امام را تکان داده بود بحث تعبیر خواب ایشان بود این هم توفیقی بود خواستیم خدمت دوستان عرض کنیم. می خواستم یک بحث دیگری را از فرمایشات امام عرض کنم نشد.
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث مان در رابطه با شبهات احمد الکاتب نسبت به فرمایشات حضرت امیر (سلام الله علیه) بود. او در کتابش می گوید: حضرت امیر معتقد به خلافت خودشان نبودند! می فرمود اگر یک حاکمی از دنیا برود مسلمان ها باید جمع بشوند قبل از این که کاری انجام بدهند برای خودشان خلیفه انتخاب کنند.
البته او نامه می گوید ولی نامه نیست خطبه است. حضرت بعد از این که حرف های معاویه را نقل می کنند می فرماید:
«فَلَمَّا قَرَأَ عَلِيٌّ علیه السلام كِتَابَ مُعَاوِيَةَ وَ أَبْلَغَهُ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَ أَبُو هُرَيْرَةَ رِسَالَتَهُ وَ مَقَالَتَهُ قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام [لِأَبِي الدَّرْدَاءِ] قَدْ أَبْلَغْتُمَانِي مَا أَرْسَلَكُمَا بِهِ مُعَاوِيَة»
در نامه معاویه چند نکته است جلسه قبل عرض کردم می گوید من پسر عموی عثمان و ولی دم او هستم قاتلینش را به من بده وقتی آن ها را بکشیم تسلیم شما خواهیم شد!
بعد در یک فرازی از نامه معاویه است
«بَلَغَنِي عَنْكَ»
از تو به من رسید که:
«أَنَّكَ إِذَا خَلَوْتَ بِبِطَانَتِكَ الْخَبِيثَةِ»
«بِطانَة» یعنی همراز، دوست صمیمی وقتی با دوستان صمیمی خبیثت (نستجیر بالله) -چیزی که لیاقت خودش بود را به بِطانه امیر المؤمنین نسبت داده-
«وَ شِيعَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ الضَّالَّةِ [الْمُغِيرَةِ] الْكَاذِبَةِ تَبَرَّأْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ لَعَنْتَهُمْ وَ ادَّعَيْتَ أَنَّكَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِي أُمَّتِهِ وَ وَصِيُّهُ فِيهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ طَاعَتَكَ وَ أَمَرَ بِوَلَايَتِكَ فِي كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّه»
بعد می گوید خدا به رسول اکرم امر کرد
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فَجَمَعَ أُمَّتَهُ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَبَلَّغَ مَا أَمَرَ بِهِ فِيكَ عَنِ اللَّهِ وَ أَمَرَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»
به خبر من رسیده است که:
«لَا تَخْطُبُ النَّاسَ خُطْبَةً إِلَّا قُلْتَ قَبْلَ أَنْ تَنْزِلَ عَنْ مِنْبَرِكَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم»
بعد می گوید:
«لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ مِنْ ذَلِكَ»
اگر آن طوری که داری می گویی «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً» چنین و چنان حق باشد
«حَقّاً فَلَظُلْمُ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ إِيَّاكَ أَعْظَم مِنْ ظُلْمِ عُثْمَانَ»
كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، ج2، ص750
این که ابوبکر و عمر به تو ظلم کردند و حق تو را غصب کردند اعظم از ظلم عثمان است.
البته دوستان به نهج البلاغه مراجعه کنند در نامه 52 نامه به مالک اشتر تعبیر حضرت امیر این است.
«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435، نامه 53
همه شارحین گفتند این نامه ناظر به ایام عثمان و شرارت های زمان عثمان بوده است ولی واقعیت این است که خطبه 150 مربوط به زمان دو خلیفه اول است.
«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نهج البلاغه می گوید ابن ابی الحدید تلاش می کند خطبه 150 را مثل نامه 52 به زمان عثمان ارتباط بدهد ولی اشتباه است ارتباط به زمان عثمان ندارد مربوط به دو خلیفه اول است.
«فَلما قبض رسول الله» پیغمبر از دنیا رفت «رجع قومٌ علی الأعقاب» تا آن جایی که حضرت می گوید: «وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» حاج آقای مکارم «سکرةٍ مِنْ آل فرعون»، فرعون کارهایی که می کرد (يقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيسْتَحْيونَ نِسَاءَكُمْ...)
(وَإِذْ أَنْجَينَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيسْتَحْيونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ)
(به خاطر بياوريد) زمانی را که از (چنگال) فرعونيان نجات تان بخشيديم! آنها که پيوسته شما را شکنجه می دادند، پسران تان را می کشتند، و زنان تان را (برای خدمتگاری) زنده می گذاشتند؛ و در اين، آزمايش بزرگی از سوی خدا برای شما بود.
سوره اعراف (7): آیه 141
این کارها را در دوران خلفاء نسبت به شیعیان انجام دادند یک وجه شَبه را آن جا ایشان درست می کند.
در هر صورت...
می گوید اگر ابوبکر و عمر به تو ظلم کردند عثمان اگر ظلم کرد ظلم ابوبکر و عمر بیشتر از عثمان است. وقتی عثمان محاصره شد هر چه از شما استمداد کرد هیچ کس قبول نکرد
«ثُمَّ بَايَعَكَ النَّاسُ»
بعد از قتل عثمان مردم با تو بیعت کردند
«وَ أَنْتَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنِّي»
یا علی! در بحث امامت و بیعت از منِ معاویه سزاوارتر هستی
«فَأَمْكِنِّي مِنْ قَتَلَةِ عُثْمَانَ حَتَّى أَقْتُلَهُمْ»
آن هایی که عثمان را کشتند به من بده تا آنها را بکشم
«وَ أُسَلِّمَ الْأَمْرَ لَكَ وَ أُبَايِعَكَ أَنَا وَ جَمِيعُ مَنْ قِبَلِي مِنْ أَهْلِ الشَّامِ»
تمام آن ها که با من هستند همه با تو بیعت می کنیم. ابو درداء و ابو هریره نامه را آورده بودند حضرت فرمودند از قول من به معاویه بگویید
«عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ لَا يَعْدُو أَنْ يَكُونَ أَحَدَ رَجُلَيْن»
عثمان دو حالت بیشتر نداشت یا امام هدایت بود حرام الدم، واجب النصرة و مخالفت با او جایز نبود یا امام ضلالت بود حلال الدم و ولایت هم نداشت کسی هم نباید او را کمک می کرد. دوستان دقت کنند این مقدمه ی نامه به معاویه است در رابطه با عثمان همچنین حرفی می زنند بعد می فرمایند:
«وَ الْوَاجِبُ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ الْإِسْلَامِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ يُقْتَلُ»
حکم خدا این است وقتی امامی از دنیا می رود خلیفه ای
«ضَالًّا كَانَ أَوْ مُهْتَدِياً مَظْلُوماً كَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ»
«وَ الْوَاجِبُ فِي حُكْمِ اللَّهِ» بعد از قتلش چه است؟
«أَنْ لَا يَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا يُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا يُقَدِّمُوا يَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا يَبْدَءُوا بِشَيْءٍ»
هیچ کاری انجام ندهند.
«قَبْلَ أَنْ يَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِيفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ»
كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، ج2، ص752
بعد می گوید امام هم باید عفیف، عالم، ورع، عارف به قضاء و سنت باشد نه اینکه (مثل ابوبکر) بگوید:
«ولّيت عليكم ولست بخيركم»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336
«وإن لي شيطانا يعتريني فإذا غضبت فاجتنبوني لا أوثر في اشعاركم ولا أبشاركم»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336
حضرت این جا دارد انتخابات قبلی را رد می کند و می فرماید امامی که انتخاب می کنند باید عفیف، عالم، ورع و عارف بالقضاء و السنة باشد. یکی از مواردی که حضرت امیر در زمان خلیفه دوم دخالت کرد موردی بود که زن حامله را می خواستند سنگسار کنند حضرت رسید فرمود این زن خلاف کرد بچه در رحمش چه گناهی دارد؟! همه مبهوت ماندند هیچ توجهی هم به این نداشتند.
حضرت فرمود: شما باید این زن را جایی نگه دارید بچه به دنیا بیاید بعد او را سنگسار کنید امثال این طور کارها از حضرت امیر اگر بشود سی، چهل مورد می شود نام برد.
آقای تستری (رضوان الله تعالی علیه) صاحب قاموس الرجال کتابی دارد به نام قضاوت های حضرت امیر (سلام الله علیه) در این طور موارد قضاوت های خلاف «ما أنزل الله» خلفا را آورده است. طبق آیه قرآن
(وَمَنْ لَمْ يحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ * وَمَنْ لَمْ يحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)
و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند. و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند، فاسقند.
سوره مائده (5): آیات 44 و 47
این موارد را حضرت امیر در زمان خلفاء حتی در ذهنم است در زمان عثمان هم اتفاقی شبیه به این افتاد حضرت امیر آمد دخالت کرد.
می گوید
«عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ وَ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ حَقَّهُ وَ يَحْفَظُ أَطْرَافَهُمْ وَ يَجْبِي فَيْئَهُمْ وَ يُقِيمُ حِجَّتَهُمْ وَ جُمْعَتَهُمْ وَ يَجْبِي صَدَقَاتِهِمْ ثُمَّ يَحْتَكِمُونَ إِلَيْهِ فِي إِمَامِهِمُ الْمَقْتُولِ ظُلْماً [وَ يُحَاكِمُونَ قَتَلَتَهُ إِلَيْهِ] لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ فَإِنْ كَانَ إِمَامُهُمْ قُتِلَ مَظْلُوماً حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِدَمِهِ»
اگر امام شان مظلومانه کشته شد اولیاء دم حق دارند مطالبه خون کنند نه غیر اولیاء دم.
«وَ إِنْ كَانَ قُتِلَ ظَالِماً نَظَرَ كَيْفَ الْحُكْمُ فِي ذَلِكَ»
بعد می گوید:
«هَذَا أَوَّلُ مَا يَنْبَغِي أَنْ يَفْعَلُوهُ أَنْ يَخْتَارُوا إِمَاماً يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ»
پس این نکته اول که مردم وقتی امام شان از دنیا رفت باید یک امام عفیف، عالم، ورع و عارف بالقضاء انتخاب کنند.
البته:
«إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَة لَهُمْ وَ يُتَابِعُوهُ وَ يُطِيعُوهُ»
این انتخاب امام در صورتی است که انتخاب به عهده مردم باشد
«وَ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى رَسُولِهِ»
اگر انتخاب خلیفه به امام به عهده خدا و پیغمبر باشد
«فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ كَفَاهُمُ النَّظَرَ فِي ذَلِكَ وَ الِاخْتِيَارَ»
کسی حق دخالت ندارد خدای عالم کار خودش را بهتر انجام می دهد
«وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَدْ رَضِيَ لَهُمْ إِمَاماً»
پیغمبر امامی برای مردم معین کرد.
«وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِهِ»
بعد حضرت این جا نکته ای را می آورد ادامه می دهد.
«وَ قَدْ بَايَعَنِي النَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ وَ بَايَعَنِي الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ بَعْدَ مَا تَشَاوَرُوا فِي ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ وَ هُمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ عَقَدُوا إِمَامَتَهُمْ وَلِيَ ذَلِكَ أَهْلُ بَدْرٍ وَ السَّابِقَةِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ غَيْرَ أَنَّهُمْ بَايَعُوهُمْ قَبْلِي عَلَى غَيْرِ مَشُورَةٍ مِنَ الْعَامَّةِ [وَ إِنَّ بَيْعَتِي كَانَتْ بِمَشُورَةٍ مِنَ الْعَامَّة»
می خواهد بگوید بحث انتخاب نباشد مردم بخواهند انتخاب کنند مردم آمدند من را انتخاب کردند همان هایی که با ابوبکر و عمر بیعت کردند با عثمان بیعت کردند با من هم بیعت کردند. اگر نظر تو این است که انتخاب امام به عهده مردم است مردم من را انتخاب کردند. اگر نظرت این است که انتخاب خلیفه به عهده خدا است خدای عالم هم من را انتخاب کرد و به پیغمبرش هم ابلاغ کرد.
«فَإِنْ كَانَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ جَعَلَ الِاخْتِيَارَ إِلَى الْأُمَّةِ وَ هُمُ الَّذِينَ يَخْتَارُونَ وَ يَنْظُرُونَ لِأَنْفُسِهِمْ وَ اخْتِيَارُهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ وَ نَظَرُهُمْ لَهَا خَيْرٌ لَهُمْ مِنِ اخْتِيَارِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَهُمْ وَ كَانَ مَنِ اخْتَارُوهُ وَ بَايَعُوهُ بَيْعَتُهُ بَيْعَةُ هُدًى وَ كَانَ إِمَاماً وَاجِباً عَلَى النَّاسِ طَاعَتُهُ وَ نُصْرَتُهُ فَقَدْ تَشَاوَرُوا فِيَّ وَ اخْتَارُونِي بِإِجْمَاعٍ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الَّذِي يَخْتَارُ لَهُ الْخِيَرَةَ فَقَدِ»
(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يكُونَ لَهُمُ الْخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا)
هيچ مرد و زن با ايمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پيامبرش امری را لازم بدانند، اختياری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!
سوره احزاب (33): آیه 36
اگر خدا بنا است انتخاب کند
«اخْتَارَنِي لِلْأُمَّةِ»
خدای عالم من را برای امت اختیار کرد
«وَ اسْتَخْلَفَنِي عَلَيْهِمْ»
و خلیفه خودش بر مردم قرار داد نمی فرماید پیغمبر انتخاب کرد. رمزی در این جا است.
«وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِي وَ نُصْرَتِي فِي كِتَابِهِ الْمُنْزَلِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم»
خدای عالم در کتابش و سنت پیغمبرش دستور داد همه مردم از من اطاعت کنند و مرا یاری کنند
«فَذَلِكَ أَقْوَى لِحُجَّتِي وَ أَوْجَبُ لِحَقِّي»
كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، ج2، ص753
آن که برای من مهم است همین است که خدای عالم من را انتخاب کرد و به پیغمبرش هم دستور داد که به مردم ابلاغ کنم.
این ها (احمد الکاتب و امثال او) قسمت اول خطبه را می گیرند قسمت پایانی خطبه که در حقیقت رمز اصلی و نکته مهم فرمایش حضرت قسمت آخرش است را حذف می کنند. حضرت امیر در قسمت آخر خطبه تمام گذشته ها را که بیان کرده بود به همه خط بطلان می کشد. می فرماید یا به عهده مردم است یا به عهده خدا است. اگر به عهده مردم باشد مردم من را انتخاب کردند، اقای معاویه !حرفت چیست؟ همان طور که در برابر ابوبکر، عمر و عثمان تسلیم بودی وظیفه ات است در برابر من هم تسلیم بشوی.
نامه دیگر هم هست که در آن به همین مسئله اشاره فرموده است.
«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْه»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص367، و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية
با این وجود احمد الکاتب چگونه می گوید: علی ابن ابی طالب دارد خلافت الهی را رد می کند و حقانیتش را به خلافت ابوبکر، عمر و عثمان به اثبات می رساند؟!
عزیزان این مطلب را دقت کنند حضرت می فرماید خدا من را برای خلافت انتخاب کرده است. من اشاره می کنم ان شاء الله در جلسه آینده بحث می کنیم.
بحث خلافت و وصایت را بارها خودم از شبکه کلمه شنیدم که می گویند اگر بنا بود علی خلیفه باشد پیامبر در یک روایت پیامبر می فرمود علی خلیفه من است! یک روایت بیاورید که چنین باشد. همیشه هم این را تحدی می کنند. می گویند در غدیر پیامبر نفرمود علی خلیفه من است فقط فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه) هرکس من را دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد! لذا احادیث خلافت هم از منابع اهل سنت و هم از منابع شیعه خیلی مهم است ان شاءالله این موضوع را در یک یا دو جلسه بحث می کنیم فایل و تصویر کتاب هایش را هم سعی می کنم در گروه بگذارم. این مهم ترین چیزی است که پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به صراحت فرموده است:
«إن هذا أخي ووصي وخليفتي فيكم فاسمعو له وأطيعوا»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص543
«وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي»
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص565، ح1188
«وَأَنْتَ خَلِيفَتِي قال وقال له أنت وَلِيُّ كل مُؤْمِنٍ بَعْدِي»
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج12، ص98
«الا وأنت خليفتي قال وقال له رسول الله صلى الله عليه وسلم أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص684
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص143، ح4652
من بعدی یعنی (بلافاصله)بعد از وفات من. نه بعد از بیست و پنج سال!
«انت خلیفتي في کل مؤمن و مؤمنة من بعدي» به نظرم این قسمت یکی از حساس ترین بحث هایی است که باید همیشه این را در موبایل مان داشته باشیم.
اولا این ها برای اطلاع رسانی شیعه خیلی ضروری است. یک جوان شیعه بداند که بحث خلافت حضرت امیر (سلام الله علیه) در منابع اهل سنت هم قریب به صورت متواتر است و هم با سندهای صحیح آمده است. سندهای صحیح خیلی مهم است شما وقتی بیست – سی تا روایت نقل می کنید (طرف سنّی) با یک جمله شما را خلع سلاح می کند می گوید تمام این روایات ضعیف است! -گفتن ضعیف است که هزینه ندارد!- می گوید اگر می گویی صحیح است دلیل بیاور. شما باید خودتان را به زحمت بیندازید دلیل بیاورید و صحت روایت را برای طرف مقابل اثبات کنید.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته